سینما، خیال، اندیشه

درباره‌ی ارتباط داستان با فیلم به نکات بسیاری می‌توان اشاره نمود. از جمله اینکه هر فیلم ابتدا به صورت متنی که به هر حال داستانی دارد نوشته می‌شود؛ داستانی که فیلمنامه نامیده می‌شود و در آن فضاهای داخلی یا بیرونی رویدادها توصیف شده و بخش‌های مهمی از روند داستان و روابط اشخاص آن با هم به کمک دیالوگ‌هایی که باید با دقت و ظرافت و به گونه‌ای هوشمندانه و هدفمند نوشته شوند پیش می‌رود.
بولرو آهنگی با ریتمی موزون و سه‌ضربی و حالتی هرچند آرام اما جاندار و پیشرونده که یک آهنگساز عامیِ شهر کادیکس اسپانیا آن رادر سال ۱۷۸۰ ابداع کرده است. این آهنگ (رقص) فُرمی تغییرپذیر دارد و در مسیر سرایش دچار دگرگونی‌های ریتمیک می‌شود….
«کریشتف کیشلوفسکی» «فیلمی کوتاه درباره‌ی کشتن» را در دو نسخه‌ی سینمایی و تلویزیونی و با نگاهی به فرمان پنجم حضرت موسی «قتل مکن» ساخته است.
سگ‌کشی – دوازدهمین فیلم «بهرام بیضایی»– داستان کوشش دشوار و پُررنج نویسنده‌ای به نام «گلرخ کمالی» است برای نجات شوهرش «ناصر معاصر» از دورانی که او و طلبکارانش به کام آن فرو رفته‌اند. …
«بلانک» زنی سر خورده از زندگی و بی‌پناه و سرگردان، به شهری که خواهرش استلا در آن زندگی می‌کند می‌رود تا به‌ناچار مدتی در خانۀ او زندگی کند. خانه‌ای که در محله‌ای نسبتا فقیرنشین قرار دارد. در ابتدا «استلا» سعی می‌کند رضایت خود را از زندگی خانوادگیش ابراز کند…
فیلم «قرمز» (۱۹۹۴) آخرین فیلم «کریشتف کیشلوفسکی» و آخرین فیلم سه گانه‌ی سه رنگ اوست که معطوف به نگاهی‌ست به مفهوم برادری و جایگاهش در زندگی معاصر. دو فیلم قبلی «آبی» (۱۹۹۳) و «سفید» (۱۹۹۴) به همین نحو درباره‌ی آزادی و برابری، دو دیگر از شعارهای انقلاب کبیر فرانسه‌اند.
در یکی از سکانس‌های پایانی فیلم «آبی» (۱۹۹۳) اثر «کریستف کیشلوفسکی» (۱۹۴۱-۱۹۹۶) «ژولی» (ژولیت بینوش) که ناباورانه به روابط وکیلی جوان به نام «ساندرین» با شوهر ازدست‌رفته‌اش پی برده با او در دستشویی رستورانی نزدیک دادگاه محل کارش رویارو می‌شود.
پنجمین قسمت دکالوگ «کیشلوفسکی» درباره‌ی فرمان پنجم از فرامین ده‌گانه‌ی موسی است. «تو نباید قتل کنی !» گفته می‌شود تأثیرش بر اذهان عمومی جامعه در زمان نمایش‌اش چنان بود که موجب شد حکومت جدید لهستان حکم اعدام را به مدت پنج سال به تعلیق درآورد.
فرمان اول از فرامین ده گانه‌ی موسی چنین است: «تو نباید خدایی به‌جز من داشته باشی!» فرمانی که «کیشلوفسکی» در اولین قسمت مجموعه‌ی دکالوگ خود به آن نظر دارد و همچنان که در هر یک از دیگر قسمت‌های این مجموعه شخصیت‌های داستانش را …
می‌دانیم که سینمای کلاسیک شوروی بر پایه‌ی نظریه‌ی «لف کولشوف » درباره‌ی اهمیت اساسی تدوین فیلم قرار دارد. او بنا به تجربیاتی چون تلفیق سه نما از زنی مرده، بشقابی سوپ، دختربچه‌ای سرگرم بازی، به نمایی واحد از چهره‌ی «مارُوخین » بازیگر و القای حس‌های متفاوت و …
درحال بارگذاری
پیمایش به بالا