سه بخش اصلی مطالب سایت محمدرضا یکرنگ صفاکار
نظر چند تَن از چهرههای فرهنگی و هنری ایران و گیلان در مورد محمدرضا یکرنگ صفاکار
چیزی که آقای صفاکار را برای من خاص میکرد این بود که حضورش همیشه به من آرامش و اعتماد به نفس میداد. و من این اعتماد به نفس را از وجودش میگرفتم.
یکی از چیزهایی که از صفاکار به خاطر دارم، دقت صفاکار به جهان اطراف و تامل در آنها بود.
محمدرضا یکرنگ صفاکار از معدود جانهای شیفتهایست که رنج غیرقابل تحمل جسمانی رو با تعمق در رمز و رازهای نامکشوف شاهکارهای جاودانهی موسیقایی و سینمایی تحمل میکرد.
به عقیدهی من ایشان بیش از اینکه معلم موسیقی، معلم سینما و معلم هنر بودند، معلم انسانیت بودند.
اولین چیزی که من رو جذب آقای صفاکار کرد، همان نام خانوادگیاش بود، صفاکار؛ که گویی تبلور ذات خود او بود.
چیزی که از محمدرضا صفاکار میآموزیم مقاوت بودن در مقابل ناملایمات و سختیهاست.
یکی از دلایل علاقهمندی من به شهر رشت، حضور کسی چون محمدرضا صفاکار بود که عاشقانه و دلسوزانه برای موسیقی و فرهنگ این مملکت زحمت کشیدند.
صفاکار عزیزی بود که هر وقت میدیدمش مشغول کار فرهنگی بود که با قلب و جانش انجامش میداد و به همین دلیل هم خیلیها دوستش داشتند.
آخرین نوشتهها
نظامهای آموزشی در دورهی معاصر بر اساس دو مکانیسم فعال میشوند. در نوع اول، فرد یا افرادی که مرتکب خطایی در جامعه شدهاند، تحت آموزشهای اصلاحی قرار میگیرند و در نوع دوم، افراد برای موقعیتهای جدید تربیت میشوند. در هر دو حالت، در جوامع مدرن، فرد تحت نظارت نهادهای آموزشی قرار گرفته و از «سوژهی دکارتی» به مادهای در مناسبات اجتماعی تبدیل میشود.
کوبریک در فیلم «درخشش» به رد هرگونه نظام خطی و تکاملی از تاریخ بشریت میپردازد و این باور را به مخاطب انتقال میدهد که بشریت در مسیر تکامل خود به «بازگشت ازلی» خواهد رسید. مفهومی که در نزد فلاسفه اولین بار در سال 1881 توسط فردریش نیچه مطرح شد و در کتابهای مهم او انعکاس یافت.
نیمهی دوم قرن بیستم، دوران پُرآشوب معناها در اروپا و آمریکا است؛ دورهای که در آن عقل و منطق افسار از کف میدهند و در خمرهای از شراب، خود را زائل میسازند. این دوران که بهطور مشخص از دههی ۱۹۶۰ آغاز میشود، شاهد افول مفاهیمی است که دیگر با منطق مدرنیسم همراه نمیشود و در تلاشاست بنیانهای جامعهی مدرنیستی و سنتی را مورد واکاوی قرار دهد.
در بیست دقیقه نخست فیلم پیش از مهمترین کات تاریخ سینما «استنلی کوبریک» با ارائه صورتمسئلهای به دنبال روایتی تخیلی از تکامل انسان است. کوبریک در همان بیست دقیقه نخست عاملی «فرهنگی» و «ضد فرهنگی» را به نمایش میگذارد. او با نهادن منولیتی سیاهرنگ (تختهسیاهی به شکل مکعب مستطیل) در بدویترین حالت زندگی، موقعیتی متضاد از شعور را در کنار هم قرار میدهد.
«استنلی کوبریک» در هفتمین فیلم خود در تلاش است تا به درون اتاق جنگ و مراکز نظامی برود و چهرهای اغراق گونه از تصمیمات آنها بر اهداف کشورها را نشان دهد. فیلم به دلیل وضعیت متضاد از طنزی تلخ مایه میگیرد که گویی ذات پشتصحنهی همهی جنگها است. …
معرفی گاهنامه ادبی و هنری: کتاب، اندیشه، نگاه